قصد ندارم یک تحلیل حتمی و یقینی ارائه بدم؛چون به زندگی و شخصیت ریحانه پارسا نظارت بی نقص ندارم.سعی ام بر این هست که تحلیلی از اشتراکات خودم و نامبرده بنویسم.
من تا چند ماه پیش جزء طرفداران طلاق بودم.استدلالم این بود که بچه ها در فضای متشنج خانه،به طور صحیح بزرگ نمیشن و جدایی مادر و پدر خیلی بهتر خواهد بود.هرموقع کسی درمورد مشکلات فرزندان طلاق صحبت می کرد،آماده بودم تا بگم: چرا دست از خودخواهی برنمی دارین؟چرا باید ادامه داد وقتی زن و مرد باهم نمی سازن یا به هم علاقه ندارن و بقیه ی اعضای خانواده هم آرامش و امنیت ندارن؟»
مدتی بعد از مشخص شدن نتیجه ی کنکورم،زندگیم وارد مرحله ی تازه ای شد.اگر نخوام صرفاً با نگاهی مادی برسی ش کنم،باید اعتراف کنم که وارد مرحله ی آسانی پس از سختی شده بودم.اما با نگاه مادیِ صرف،میشه محدودش کرد به تغییر خانواده به سمت سازگاری.حرفم،رفع شدن تمام مشکلات نیست؛ما به مرحله ی بالاتر صعود کرده بودیم و هنوز مرحله ها در پیش داریم!درحالی که مسرور و حیرت زده بودم،به ذهنم خطور کرد که اگر قبلاً طلاق اتفاق افتاده بود،حالا توی چه وضعی بودیم؟مخصوصاً خواهر کوچیکم که به وادی نوجوونی ورود پیدا کرده بود.
شرایط ناامنِ حاکم بر خانواده و شرایط ناامن حاکم بر جدایی،هردو با خصوصیات خاص شون،به بچه ها ضربه می زنن.میشه از انسان هایی با آسیب های روحی،روانی و جسمیِ حل نشده،انتظار داشت که به چرخه ی باطل آسیب ها تداوم نبخشن؟براساس تجربه عرض می کنم که بهترین راه حل این نوع مسائل،حل مسئله در بستر خانواده ست.یکی از ریشه های میل به دیده شدن،شنیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن،برمی گرده به زخم های التیام نیافته ی گذشته.پدر و مادر در مقابل فرزندان مسئولیت مهمی دارن.ادامه دادن به همراه سازگاری و بهبود اوضاع روابط و درمان بیماری ها،خیلی بهتر از جدایی خواهد بود.
دیدگاه فعلی م به زندگی مشترک متفاوت از پیش هست.در کمال تعجب می بینم که ازدواج مجدد به ویژه با مرد یا زن دارای فرزند معنا پیدا کرده برام.
ضمناً نگارنده بر آن نیست که برچسبِ غلط بودن به طلاق هایی بزنه که بهترین و تنها راه هستن.
و اما ریشه ی بعدیِ تمایل به دیده شدن،مربوط به همون نکته ای میشه که ریحانه پارسا در گفتگو با مسیح علینژاد مطرحش کرد.در جواب افرادی که به انتشار تصاویر نامتعارفش معترض شدن،اشاره کرد به ذاتی بودن زیبایی زن.طبیعی نیست اینکه زنی دوست داشته باشه زیبایی ش رو به دست انتشار بسپاره؟طبیعی بودنش رو نمی دونم ولی منطقی نیست که مردان و ن محیط ها،روابط و جهان های اجتماعی رو با انتشار محرک های جنسی،دچار اختلال و نابسامانی کنن.
بعلاوه باید از خانم پارسا که حضور فعالی در چالش "خودت باش" داره،پرسید آیا زیربنای معضلِ "خودت نباش"،فرهنگ و دست های پشت پرده ای هستن که آدم ها خصوصاً زن هارو به زیبایی چهره و اندام ها جذب می کنن یا اینکه خانه از پایبند ویران است؟
زیربنای ویرانه ی ما،اصل شدنِ ظاهر و فرع شدنِ باطنه.جایگاه های سطح و عمق جابجا شدن در تفکر و سبک زندگی ما.چنانچه مدعی مبارزه با معضل ذکر شده باشین،نباید با اهمیت دادن بیش از حد به ظواهر،گسترشش بدین.
سخن آخر،پیرامون گمشده ی بشریته یعنی رهایی.نیاز به رهایی درون آدمی جا گرفته و به دو شیوه امکان برآورده شدن داره.ی اول از مسیر اصالت دادن به وجود کامل،مستقل و غنی می گذره و ی دوم از مسیر اصالت دادن به وجود ناقص،وابسته و فقیر.مسیر اول برخلاف دومی عشق حقیقی نصیبت می کنه و باقی رابطه های عاطفی ت رو عزتمند،منسجم و حکیمانه می کنه،به قلبت روشنایی می بخشه،با سرعت لطف بهت می رسونه،از اهل فوائدت می کنه،حکیم و تیزبین و باهوشت می کنه،قدرتمند میشی،از هفت آسمان باخبر میشی،در محبتی بی انتها قدم میذاری و رهایی.رهایی.
صادقانه می نویسم که من مثل شما به دنبال رهایی بوده و هستم.امیدوارم که شما مثل بنده ی جامانده،گرفتار دام اومانیسم یا هر چیزی که به مسیر دوم ارتباط داره نمونین و برگردین به اصل خویش!
درباره این سایت